شعر در مورد خزان و پاییز از فریدون مشیری برای مقدمه انشا و پاییز در شعر نیما - فال و خواب

شعر در مورد خزان و پاییز از فریدون مشیری برای مقدمه انشا و پاییز در شعر نیما

شعر در مورد خزان

شعر در مورد خزان ؛ و پاییز از فریدون مشیری برای مقدمه انشا و پاییز در شعر نیما

شعر در مورد خزان ؛ و پاییز از فریدون مشیری برای مقدمه انشا و پاییز در شعر نیما همگی در سایت فال و خواب .امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروان گرامی قرار گیرد.

دار و ندارم را خزان از من بریدست

برگرد ، تنهایی امان از من بریدست

شعر در مورد خزان

از اینجا میروم روزی تو می مانی و فصلی زرد

بگو با این خزان آرزوهایم چه خواهی کرد؟

شعر در مورد خزان عمر

دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را

دوباره در تن من روح نوبهاران باش

شعری در مورد خزان

خش خش، صدای پای خزان است

یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند…

شعر در مورد فصل خزان

شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است

برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است

شعر کوتاه در مورد خزان

گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

شعر زیبا در مورد خزان

از پشت شیشه های کدر مات مانده ام

کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار

شعری در مورد فصل خزان

خزان کجا ، تو کجا تک درخت من ! باید

چو برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی

شعر در مورد بهار و خزان

به سردمهری باد خزان نباید و هست

به فیض‌بخشی ابر بهار باید و نیست

متن تولد رسمی برای دوست

نهال عمر تو ای دوست همیشه رعنا باد

بهار حسن تو بی آفت از خزان ها باد

همواره شمع وجود تو روشنایی بخش

همیشه روشنیت گرم و محفل آرا باد

شعر در مورد برگ خزان

من در رهت چو برگ خزان ، اوفتاده ام

تو بی خبر چو باد صبا می روی ، مرو

شعر نو در مورد خزان

در این خزان بی رمق نوشته ام بهر ورق

همیشه در مرور غم به من اشاره می کنی

شعری درباره خزان

هر آن عهد بستی به روز خزان

بهاران گسستی نگفتم چرا

شعر درباره فصل خزان

خزان می خیزد و با پنجه های خشک و چوبینش

گلوی سبز را در بطن رُستنگاه می گیرد

شعر در مورد فصل پاییز

لبخند میزنی تو و از من گذشته ای

من در خزان رفتنت اما به زاری ام

شعری در مورد فصل پاییز

از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است

بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است

شعر زیبا در مورد فصل پاییز

بی تو در گیرِ خیالاتِ پُر از درد شدم

روی بوم غزلم رنگ ِ خزان فرق نکرد

شعر کودکانه در مورد فصل پاییز

گر خزان عمر ما را بنگری با رفتنت

همچو ابر نوبهاران اشکریزان می شوی

شعر در مورد فصل پاییز برای پیش دبستانی

ای باغبان ،فصل خزان وقت رسیدن نیست

هر میوه ای تا روز چیدن صبر می خواهد

شعر در مورد فصل پاییز برای کودکان

ای همدم روزگار، چونی بی من

ای مونس غم‌گسار، چونی بی من

من با رخ چون خزان، زردم بی‌تو

تو با رخ چون بهار، چونی بی من

شعر کوتاه درباره خزان

اگر روزی میان کوچه عشق

کنار تو خزان را بیمه کردم

اشعار زیبا در مورد خزان

شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است

برگ می ریزد ، ستیزش با خزان بی فایده است

شعر زیبا در باره فصل خزان

دست در گردن یاد تو چنانم که مپرس

آنچنان یاد تو افتاده به جانم که مپرس

با گُلِ روی تو از باغ دلم رفت بهار

بی‌تو ای یار! چنان رو به خزانم که مپرس.

شعرهای کودکانه در مورد فصل پاییز

خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد

نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد

نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید

دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد.

شعر نو درباره خزان

در عصر یک پاییز

در اتوبوس بودیم

دورمان دیوار شیشه‌ای سبز …

سبزی شیشه‌ها، زرد پاییز را

سبز خرم کرده بود.

از سبزی برگ‌ها بهار به اتوبوس نشست.

 بیرون خزان در کار بود.

نمی‌دانستم در بهار درون باید گفت؟

یا در خزان برون؟

شعر در وصف خزان

 گل از خزان بگریزد عجب چه شوخ گلی

که پیش باد خزانی خزان خزان رفتی

شعری در وصف خزان

 گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو

تاج سر کرد و علیرغم خزان بازآورد

شعر زیبا در وصف خزان

 نخل شمع است خزان دیده و از یکرنگی

بال پروانه چو اوراق خزان ریخته است

شعر زیبا در وصف پاییز

 سرخ رویی داد صائب رنگ زرد من ثمر

زین خزان آخر بهار بی خزان آمد پدید

شعری زیبا در وصف پاییز

 نبیند زرد رویی در خزان از تنگدستیها

در ایام خزان هر کس می گلرنگ می ریزد

اشعار زیبا در وصف پاییز

 زبیداد خزان ثابت قدم چون خار دیوارم

نمی لرزد دلم چون برگ از بیم خزان خود

شعرهای زیبا در وصف پاییز

 چون گل رعنا خزان را در قفا دارد بهار

از ورق گردانی باد خزان غافل مباش

شعر خزان

 دل در برم چو برگ خزان دیده می تپید

در عین نوبهار، خزان بود صبحدم

شعر خزان عشق

 شاخ چون دست کریمان شد زرافشان از خزان

در زر خالص زمین گردید پنهان از خزان

شعر خزان پاییز

 همچو اوراق خزان پا به رکاب است حواس

از وفاداری اوراق خزان دست بشو

شعر خزان پاییزی

 هرگز خزان بهار شود این مجو محال

حاشا بهار همچو خزان زشتخوی نیست

شعر خزان آرزو

 ماننده خزانی هر روز سردتر

در تو ز سوز عشق یکی تای موی نیست

شعر خزانی

 گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست

چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد

شعر خزان عمر

 به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده

دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند

شعر خزان آمد

 غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان

در میان آن خزان باشد دل عاشق تموز

شعر خزان زندگی

 سبز شوند از بهار زرد شوند از خزان

گر نه خزان دیده ای پس ز چه روزرده ای

شعر خزان و بهار

 شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

 حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

متن شعر خزان عشق

 در این چمن چو درآید خزان به یغمایی

رهش به سرو سهی قامت بلند مباد

دانلود شعر آهنگ خزان عشق

 نه هر درخت تحمل کند جفای خزان

غلام همت سروم که این قدم دارد

دانلود شعر خزان عشق

 نه هر درخت تحمل کند جفای خزان

غلام همت سروم که این قدم دارد

دانلود متن شعر خزان عشق

 باغبانا ز خزان بی خبرت می بینم

آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد

شعر های خزانی

 آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شعر در مورد خزان عمر

 زرد گشتی از خزان غمگین مشو

در خزان بین تاب تابستان نو

معنی شعر خزان عمر لیلی

 خزان هجر بر این بوستان نیابد دست

نسیم تفرقه در این چمن نجوید راه

شعر درباره خزان زندگی

 خزان هجر بر این بوستان نیابد دست

نسیم تفرقه در این چمن نجوید راه

شعر خزان بهار

 شاد باش از خزان غم وحشی

که بهار از پی خزان باشد

شعر در مورد خزان

 کرده گم بستان اصلی پرفشان بی اختیار

در خزان بی بهار و در بهار بی خزان

شعر در مورد خزان عمر

 شد خزان گلشن آشنایی

بازم آتش به جان زد جدایی

شعری در مورد خزان

 فراش خزان ورق بیفشاند

نقاش صبا چمن بیاراست

شعر در مورد فصل خزان

 در باغ ملک، تا خس و خارند باغبان

یکسان بود همیشه خزان و بهار ما

شعر کوتاه در مورد خزان

 هنگام نوبهار که دوران خرمی است

دردا و حسرتا که خزان شد بهار تو

شعر زیبا در مورد خزان

 بسردمهری باد خزان نباید و هست

به فیض بخشی ابر بهار باید و نیست

شعری در مورد فصل خزان

 ز سرد مهری آن گل، چو برگهای خزان

رخ شکسته و رنگ پریده ای دارم

شعر در مورد بهار و خزان

 برگ خزان رسیده بی طاقتم، رهی

یک بوسه نسیم، ز جا میبرد مرا

شعر در مورد برگ خزان

 نسیم وصل، به افسردگان چه خواهد کرد؟

بهار تازه، ببرگ خزان چه خواهد کرد؟

شعر نو در مورد خزان

 تو افروختی شمع جان مرا

چو گل تازه کردی خزان مرا

شعری درباره خزان

 گل چو از باد خزان، پژمرد و ریخت

بلبل افسرده از گلشن گریخت

شعر درباره فصل خزان

 ناگه آن آرام جان آمد پدید

نوبهاری در خزان آمد پدید

شعر در مورد فصل پاییز

 آتشین رویی که جانم سوخته است

سردی از باد خزان آموخته است

شعر در مورد فصل پاییز

 باز بلبل که بود غره به ده روز بهار

غافل از محنت ایام خزان خواهد شد

شعری در مورد فصل پاییز

 نغمه برکشیده بلبل، لاله خفته در کنارش

وان که نوگلی ندارد چون خزان بود بهارش

شعر زیبا در مورد فصل پاییز

 تازه شد بهار عاشق از جمال گل عذارش

وان که نوگلی ندارد، چون خزان بود بهارش

شعر کودکانه در مورد فصل پاییز

 تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد

هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد

شعر در مورد فصل پاییز برای پیش دبستانی

 سعدی چمن آن روز به تاراج خزان داد

کز باغ دلش بوی گل یار برآمد

شعر در مورد فصل پاییز برای کودکان

 دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست

باد نوروز علی رغم خزان بازآمد

شعر کوتاه درباره خزان

 بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین

گر باد به بستان برد از زلف تو بویی

اشعار زیبا در مورد خزان

 گاهی سموم قهر تو، همدست با خزان

گاهی نسیم لطف تو، همراه با صبا

شعر زیبا در باره فصل خزان

 بسی برآید و بی ما فرو رود خورشید

بهارگاه و خزان باشد و دی و مرداد

شعر در مورد تنهایی خدا

می بینی ای لحظه های خالی از احساس تهی

می بینی که چه صدای خرد شدن دست های خزان شده اش

در دست های تنهایی کسل آور است و تو را نیز بی رمق می کند

آه ، پس او چه می گفت ؟

اشعار کلاسیک درباره پاییز:

۱٫ مثنوی خزان از مولانا:

باز آمد خزان از ره دور با بادۀ رنگین و شور

نوبهار آمد و شد عمرش تمام گشت گلبن ز گل و از برگ تهی

نوبهار آمد و شد لاله خزان گشت صحرا پر از برگِ ریزان

نوبهار آمد و شد نغمه بلبل گشت خاموش نوا و نغمه و سرود

نوبهار آمد و شد بوی بهار گشت مشکین مشام از آن بوی خوش

نوبهار آمد و شد رنگِ بهار گشت گلبن از رنگِ رخسار تهی

ایامِ گل و بلبل و لاله گذشت نوبتِ خار و خاشاک و برگِ ریزان شد

۲٫ غزل از سعدی:

بوی نوبهار آمد و از یار خبری نیست چه شد آن یار که با ما عهد پیمانی داشت

ای صبا نکه از جانب یار می آیی بوی یار از تو می آید یا که نه بوی یار است

۳٫ غزل از حافظ:

بَرَم که هر نفس می آید از تو بوی نسیم عطرِ گیسوی تو می آید به مشامم نسیم

بوی باران تازگی می دهد بر خاکِ جان عطرِ گیسوی تو می آید به مشامم نسیم

۴٫ رباعی از خیام:

ای صبا بوی بهار از تو به مشامم رسید بوی گیسوی نگار از تو به مشامم رسید

بوی یار از تو به مشامم رسید ای صبا از تو به من بوی یار رسید

اشعار نو درباره پاییز:

۱٫ از نیما یوشیج:

برگ درختان این بوستان رنگ به رنگ شده زرد و ارغوانی باد در میان شاخه‌ها نجوا می‌کند قصه‌ی غم‌انگیزِ پاییزی

۲٫ از سهراب سپهری:

در چشم تو پاییز چه رنگین است برگ درختان در باد چه رنگین است

در چشم تو دنیا چه دگرگون است هر آنچه در آن هست چه رنگین است

۳٫ از فروغ فرخزاد:

پاییز فصلِ رفتن است فصلِ رها کردن برگ‌ها از شاخه‌ها فصلِ پوسیدن و پژمردن گل‌ها فصلِ غم و اندوه و تنهایی

۴٫ از مهدی اخوان ثالث:

ای کاش می‌شد با تو باران گریست در این پاییزِ زرد و ارغوانی و با هر قطره‌ی اشک، از یاد برد غمِ هستی، غمِ زندگی

۵٫ از قیصر امین‌پور:

برگ‌ها در باد رقصانند و می‌خوانند مرگ خود را ترانه‌ای غمناک اما در این ترانه‌ی غمناک نغمه‌ی امید و زندگی نهفته است

۶٫ از سایه:

پاییز فصلِ عاشق شدن است فصلِ رسیدن انار و سیب و انگور فصلِ رنگ‌های گرم و دل‌انگیز فصلِ نغمه‌ی برگ‌ها در باد

۷٫ از فریدون مشیری:

پاییز ای فصلِ رنگ‌های قشنگ تو چه لطیف و چه زیبایی تو چه شور و چه حال و هوایی داری تو چه راز و چه نغمه‌ای در نغمه‌ی غمگینت نهفته است

۸٫ از سیمین بهبهانی:

پاییز ای فصلِ برگ‌ریزان تو چه زیبا و چه دل‌انگیزی تو چه راز و چه نغمه‌ای در نغمه‌ی غمگینت نهفته است تو چه شور و چه حال و هوایی داری

۹٫ از شمس لنگرودی:

پاییز ای فصلِ عاشق شدن تو چه لطیف و چه زیبایی تو چه شور و چه حال و هوایی داری تو چه راز و چه نغمه‌ای در نغمه‌ی غمگینت نهفته است

۱۰٫ از حسین منزوی:

پاییز ای فصلِ رفتن و رها شدن تو چه زیبا و چه دل‌انگیزی تو چه شور و چه حال و هوایی داری تو چه راز و چه نغمه‌ای در نغمه‌ی غمگینت نهفته است

دوست داشتی؟ share کن!
Loading more posts...

امکان ارسال کامنت جدید نیست!

کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام فال و خواب و لینک مستقیم بلا مانع است.