شعر در مورد قطار و دلنوشته و عکس نوشته در مورد راه رفتن روی ریل قطار عمر
شعر در مورد قطار
شعر در مورد قطار ؛ دلنوشته و عکس نوشته در مورد راه رفتن روی ریل قطار عمر همگی در سایت فال و خواب . امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
روزهای نبودنت را طوری میگذرانم،
که حتی زمان به عبور خودش شک کند.
مثل مسافری که از پنجره ی قطار ِ در حال حرکت،
قطاری که ایستاده را میبیند
شعر در مورد قطار
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من و تو پنجرههای قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد.
شعر در مورد قطار زندگی
روزهای نبودنت
کوپه های خالی قطاری ست
که لحظه ها را دود می کند
سوت می کشی در خاطراتم و
گوش دلم کر می شود
شعر در مورد قطار مشهد
دست هایت را
اگر به من می دادی
مسافرها
از پنجره های قطار
به اشتیاق
ایستگاه را نگاه می کردند
شعر در مورد قطار زندگى
سرم را بر سینه ی زمین میگذارم
رودی آرام
اسبی سر کش
قطاری بی قرار
سگی ولگرد
مردی خسته
براستی
صدای پای تو
از کدام گوشه ی این سرزمین خواهد وزید؟
شعر در مورد قطار مسافرتی
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام !
قیصر امین پور
شعری در مورد قطار
بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گلهی گوزنها
به خانه برمیگردم
آنقدر شاعرم
که شاخهایم شکوفه داده است!
شعر در مورد سگ
سرم را بر سینه ی زمین میگذارم
رودی آرام
اسبی سر کش
قطاری بی قرار
سگی ولگرد
مردی خسته
براستی
صدای پای تو
از کدام گوشه ی این سرزمین خواهد وزید؟
شعر در مورد ریل قطار
سرت را بگذار روی سینه ام
می شنوی؟
از قلب من هر لحظه قطاری می گذرد.
شعر کودکانه قطار
به قطاری که تو را می برد
گفتم برگردد؟
گفتم نرود؟
گفتم…؟
چیزی نگفتم
به قطاری که تو را می برد،
گلایه ای نیست
خودت سوار شدی
شعر نو قطار
چقدر با من دویده ای
قطار لحظه های نیامده را؟
چقدر انتظار کشیده ای ؟
با من
یا برای من
در ایستگاه هایی با باران های چهار فصل
شعر ایستگاه قطار
قطار میرود…
تو میروی…
تمام ایستگاه میرود…
و من چقدر سادهام که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستادهام
و همچنان به نردههای ایستگاه رفته تکیه دادهام!
شعر طنز قطار
در به دری در من بود
نه در قطاری
که می رفت و می آمد
شعر درباره قطار زندگی
تنهایی در اتوبوس
چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
شعری درباره قطار
تو نیستی و هنوز مورچهها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما در شب دیده میشود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد
از ریل خارج نمیشود.
شعر درباره ریل قطار
بچه که بودم
تو برای من
بادکنک بودی
و بعد
گل سرخی زیبا
در گلدان خانه
سرانجام تو کلمه
و من شاعر شدم
می دانم
فردا
تو قطاری مهربان خواهی شد
و مرا از اینجا خواهی برد
شعر درباره ریل قطار
سرباز خسته و زخمی از راه رسید زن از خانه رفته بود
زخمی که او را در قطار و جنگل و جاده نکشته بود
در خانه کشت
قطارِ عمر
قطارِ عمر در گذر است و ما مسافران هر کس به مقصدی رهسپار برخی در کوپههای شادمانی غرق در ناز و برخی در اندوه و غم، با دلی پر از گبار
هر ایستگاه، حکایتی نو دارد آغازی و پایانی، قصهای ناگفته گاهی یاری در آن میآید و همسفری و گاه عزیزی در آن میرود و داغی بر دل مینهد
قطار همچنان در حرکت است و ما در گذر هر لحظه صحنهای نو، هر نفس دنیایی تا در نهایت به ایستگاه پایانی برسیم و سفری دیگر آغاز شود، در جهانی بینهایت
سفر به سوی دور دست
قطار دودزنان به راه افتاد من در کوپه، غرق در اندیشه به دور دست خیره شدم، به آن سوی افق به جایی که نمیدانستم کجاست
قطار از میان دشت و کوه گذشت از جنگل و دریا و رودخانه من در هر ایستگاه، تماشاگر بودم تماشاگر زندگیهایی که در گذر بودند
قطار به ایستگاه آخر رسید من پیاده شدم، با کولهباری از خاطرات به سفری دیگر فکر میکردم به سفری دور و دراز، به سوی ناشناخته
قطارِ عشق
قطارِ عشق، از ایستگاهِ دلِ من عبور کرد من در سکوی انتظار، منتظرِ تو بودم با دیدنت، قلبم تندتر زد و عشق در وجودم شعلهور شد
قطار ایستاد و تو به من لبخند زدی من سوار شدم و در کنار تو نشستم قطار به راه افتاد و ما به دور دستها رهسپار شدیم غرق در عشق و محبت، در دنیای خودمان
قطارِ عشق، هنوز هم در حال حرکت است من و تو در کنار هم، تا ابد عشق ما جاودان خواهد ماند حتی زمانی که قطار به ایستگاه آخر برسد
قطارِ زندگی
قطارِ زندگی، در حال حرکت است ما همگی مسافران این قطاریم هر کس با بلیتی در دست، به سوی مقصدی نامعلوم
در طول سفر، با فراز و نشیبهای زیادی روبرو میشویم گاهی شادیم و گاه غمگین گاهی در آرامشیم و گاه در اضطراب
اما قطار همچنان در حرکت است و ما باید به راه خود ادامه دهیم با امید به آیندهای روشن و با ایمان به اینکه بهترینها در انتظار ماست
قطارِ خاطرات
قطارِ خاطرات، در ذهن من میدود هر واگن، یادآورِ خاطرهای خاص خاطرات خوب و بد، درهم آمیخته شدهاند و تصویری از گذشته را در ذهنم مجسم میکنند
من در هر کوپه، سفری میکنم به سفری در زمان، به دورانی دیگر با دیدن هر خاطره، لبخندی بر لبم نقش میبندد یا اشکی از گونهام سرازیر میشود
قطارِ خاطرات، هرگز متوقف نمیشود و من تا ابد مسافر آن خواهم بود سفر در میان خاطرات، لذتی وصفناپذیر دارد حتی اگر گاه غمانگیز باشد