; شعر جانان من و متن جانان من تویی و شعر ای جان جانان و جانانم - فال و خواب
شعر مولانا در مورد عظمت جهان هستی و شعر کوتاه در مورد خلقت جهان

شعر مولانا در مورد عظمت جهان هستی و شعر کوتاه در مورد خلقت جهان

شعر مولانا در مورد عظمت جهان هستی شعر در مورد جهان هستی و فانی ، شعر در مورد جهان سوم و جهان بدون خشونت ، …

شعر در مورد پاییز ؛ برای مقدمه انشا و یک بیت شعر در مورد پاییز از حافظ و فریدون مشیری

شعر در مورد پاییز ؛ برای مقدمه انشا و یک بیت شعر در مورد پاییز از حافظ و فریدون مشیری

شعر در مورد پاییز شعر در مورد پاییز ؛ برای مقدمه انشا و یک بیت شعر در مورد پاییز از حافظ و فریدون مشیری همگی …

شعر در وصف مردان بزرگ تاریخ و متن و شعر فردوسی و سعدی در مورد جوانمردی

شعر در وصف مردان بزرگ تاریخ و متن و شعر فردوسی و سعدی در مورد جوانمردی

شعر در وصف مردان بزرگ تاریخ با مجموعه شعر در مورد جوانمردی ، اشعاری زیبا در مورد جوانمردان ، زیباترین شعر در مورد مردانگی و …

شعر جانان من

شعر در مورد جانان ، شعر و متن زیبا در مورد جانان و شعر جان و جانان

شعر در مورد جانان ، شعر و متن زیبا در مورد جانان و شعر جان و جانان در سایت فال و خواب . با ما با خواندن این مطلب زیبا و خواندنی همراه باشید و از خواندن این مطلب لذت ببرید.

به جان تا شوق جانان است ما را

چه آتش‌ها که بر جان است ما را

بلای سختی و برگشته بختی

از آن برگشته مژگان است ما را

از آن آلوده دامانیم در عشق

که خون دل به دامان است ما را

حدیث زلف جانان در میان است

سخن زان رو پریشان است ما را

چنان از درد خوبان زار گشتیم

که بیزاری ز درمان است ما را

ز ما ای ناصح فرزانه بگذر

که با پیمانه پیمان است ما را

ز بس خو با خیال او گرفتیم

وصال و هجر یکسان است ما را

سر کوی نگاری جان سپردیم

که خاکش آب حیوان است ما را

شبی بی روی آن مه روز کردن

برون از حد امکان است ما را

گریبان تو تا از دست دادیم

اجل دست و گریبان است ما را

به غیر از مشکل عشقش فروغی

چه مشکل‌ها که آسان است ما را

⇔⇔⇔⇔

 جان به جانان، دل به دلبر، گر دهی

جان و جانان دلبر و هم دل توئی

⇔⇔⇔⇔

ما ترک سر بگفتیم،

تا دردسر نباشد

غیر از خیال جانان،

در جان و سر نباشد

⇔⇔⇔⇔

 درد دردش بنوش و درمان جو

جان به جانان سپار و جانان جو

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسم جانان

خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟

آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟

روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند

یارب آن یوسف گم‌گشته بزندان چون است؟

⇔⇔⇔⇔

 دل نداند که فدای سر جانان چه کند

گر فدای سر جانان نکند جان چه کند

⇔⇔⇔⇔

شعر با اسم جانان

باش تا جان برود

در طلب جانانم

که به کاری

به از این بازنیاید جانم.

⇔⇔⇔⇔

 بیا جان در ره جانان فشانیم

که جانرا بهر جانان آفریدند

⇔⇔⇔⇔

شعر با کلمه جانان

لبخند نمی زنی

و پنجره بی چاره می میرد

و شعر

بی چاره و با کتِ پاره دور می شود

لبخند می زنی

و جان، جانانه نیست.

و عشق

آی عشق

چه بی چاره جان نمی گیرد

⇔⇔⇔⇔

 گذر کن ای صبا در کوی جانان

ببر از من پیامی سوی جانان

⇔⇔⇔⇔

شعر برای اسم جانان

مرا جانانه در آغوش بگیر

موهایم را با آن دست های نازنینت نوازش کن

و سرم را چون نوزادی دو ماهه

روی سینه ات بگذار

می خواهم تمام عمر

نفسم از جای گرم بلند شود

⇔⇔⇔⇔

 روی جانان مگر از دیده جانان بینی

یا مگر ز آینه طلعت خوبان بینی

⇔⇔⇔⇔

شعر درمورد اسم جانان

جانانم

آن گاه که در گذشتم ،

از من مترسکی برای پرندگان در مزرعه تعبیه مکن

تا یخ بندان مرا منجمد نکند

و جغدها مرا دشمن نپندارند

⇔⇔⇔⇔

 شادی طلبان از غم جانان بگریزند

من شادی جان جز غم جانان نشناسم

⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد اسم جانان

 اگر جانان برآرد کام جانم

کنم جانرا فدای جان جانان

⇔⇔⇔⇔

ساقی می جانان بگذر ز گران جانان

دزدیده ز رهبانان آهسته که سرمستم

⇔⇔⇔⇔

شعری با اسم جانان

 غمی، در سایه جانان نداری

وگر جانان نداری، جان نداری

⇔⇔⇔⇔

 جان به کف شد بر جانان آری

جان برد تحفه جانان عاشق

⇔⇔⇔⇔

شعری با کلمه جانان

 دیبا جم را و قیصر و خاقان را

جانان ما را و جان ما جانان را

⇔⇔⇔⇔

 پهلوی جانان چو بیفکند رخت

مورچه ای دید بپای درخت

⇔⇔⇔⇔

شعری برای اسم جانان

 دلم بی وصل جانان جان نخواهد

که عاشق جان بی جانان نخواهد

⇔⇔⇔⇔

 مکش جعدش که پیش روی جانان

شکنج طره پرخم حجابست

⇔⇔⇔⇔

شعری درمورد اسم جانان

 ترک جانان گیر خواجو یا برو جان برفشان

ترک جان سهلست از جانان صبوری مشکلست

⇔⇔⇔⇔

 چو جانان سرگران باشد بپایش

سبک جان در نیفشاندن گرانیست

⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد اسم جانان

 حدیث جان بجز جانان نداند

که جز جانان کسی در جان نداند

⇔⇔⇔⇔

 گرش همچون سگان کو برانند

عنان از کوی جانان برنتابد

⇔⇔⇔⇔

شعر با اسم جانان

 دلم بی وصل جانان جان نخواهد

که عاشق جان بی جانان نخواهد

⇔⇔⇔⇔

 نفیر عاشقان در کوی جانان

صفیر بلبلان بر شاخساران

⇔⇔⇔⇔

شعر با کلمه جانان

 پرتو دیدار جانان تافت بر جان، در ازل

دیده جان پرتو دیدار جانان، بر نتافت

⇔⇔⇔⇔

 خاکساران را به چشم کم مبین

چون عبیر از زلف جانان ریختند

⇔⇔⇔⇔

 لب میگون جانان جام در داد

شراب عاشقانش نام کردند

شعر در مورد جانان ، شعر و متن زیبا در مورد جانان و شعر جان و جانان

به جان تا شوق جانان است ما را

چه آتش‌ها که بر جان است ما را

بلای سختی و برگشته بختی

از آن برگشته مژگان است ما را

شعر با اسم جانان

از آن آلوده دامانیم در عشق

که خون دل به دامان است ما را

حدیث زلف جانان در میان است

سخن زان رو پریشان است ما را

شعر اسم جانان

چنان از درد خوبان زار گشتیم

که بیزاری ز درمان است ما را

ز ما ای ناصح فرزانه بگذر

که با پیمانه پیمان است ما را

شعر با جانان

ز بس خو با خیال او گرفتیم

وصال و هجر یکسان است ما را

سر کوی نگاری جان سپردیم

که خاکش آب حیوان است ما را

شبی بی روی آن مه روز کردن

برون از حد امکان است ما را

شعر جانان

گریبان تو تا از دست دادیم

اجل دست و گریبان است ما را

به غیر از مشکل عشقش فروغی

چه مشکل‌ها که آسان است ما را

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 8 خرداد 1401
کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام فال و خواب و لینک مستقیم بلا مانع است.